English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
last-ditch U وابسته به آخرین تلاش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
trendiest U مطابق آخرین مد
swan song <idiom> U آخرین سیما
trendy U مطابق آخرین مد
trendier U مطابق آخرین مد
last-ditch U آخرین فرصت
at the eleventh hour U در آخرین لحظات
billionths U آخرین عدد یک میلیارد
billionth U آخرین عدد یک میلیارد
The last school day. U آخرین روز مدرسه
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
She was dressed in the latest fashion . U آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
What is the latest news? U آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
ends U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
printed U آخرین صفحه چاپ شده
printouts U آخرین صفحه چاپ شده
printout U آخرین صفحه چاپ شده
prints U آخرین صفحه چاپ شده
print U آخرین صفحه چاپ شده
end U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
son file U آخرین گونه کاری یک فایل
end U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
for the first [last] time U برای اولین [آخرین] بار
ended U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ended U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
scrounges U تلاش
endevour U تلاش
efforts U تلاش
effort U تلاش
endeavor U تلاش
stressing U تلاش
stresses U تلاش
scrounge U تلاش
scrounged U تلاش
scrounging U تلاش
searchingly U تلاش
competency U تلاش
stress U تلاش
synergic U هم تلاش
searched U تلاش
searches U تلاش
set out <idiom> U تلاش
quest U تلاش
quests U تلاش
search U تلاش
This is the latest mens fashion. U این آخرین مد لباس مردانه است
last but not least <idiom> U آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
date U افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
dates U افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین پیشنهاد را دادن [در معامله ای]
He emptied the glass to the last drop . U لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
This is my last chance . U این برایم آخرین فرصت است
To play ones last card U آخرین تیر ترکش رارها کردن
queue U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues U ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
to lay about U تلاش کردن
to cast about U تلاش کردن
shearing force U تلاش برشی
level of effort U میزان تلاش
scrounging U تلاش کردن
scrounged U تلاش کردن
make a push U تلاش کردن
main effort U تلاش اصلی
scrounge U تلاش کردن
scrounges U تلاش کردن
normal force U تلاش عمودی
full bore U حداکثر تلاش
wild goose chase U تلاش بیهوده
design stress resultant U تلاش محاسباتی
wild-goose chases U تلاش بیهوده
effort syndrome U نشانگان تلاش
wild-goose chase U تلاش بیهوده
burster U خرج تلاش
detonation charge U خرج تلاش
fillers U خرج تلاش
filler U خرج تلاش
unity of effort U وحدت تلاش
bursting charge U خرج تلاش
popped U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops U خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
level of effort U تلاش رزمی یکان
knock oneself out <idiom> U باعث تلاش فراوان
put up a good fight <idiom> U سخت تلاش کردن
go for broke <idiom> U به سختی تلاش کردن
inert filling U خرج تلاش بی اثر
roll up one's sleeves <idiom> U سخت تلاش کردن
main effort U تلاش اصلی نیروها
main attack U تلاش اصلی نیروها
competence U روح تلاش جدیت
prowling U پرسه زدن تلاش
admissible stress U تلاش قابل قبول
burster course U مسیرانفجار خرج تلاش
to make a real effort U تلاش جدی کردن
all out U با تمام قدرت و تلاش
burster tube U لوله خرج تلاش
put someone's best foot forward <idiom> U بیشتر تلاش کردن
endevour U تلاش کردن کوشیدن
prowls U پرسه زدن تلاش
bend over backwards to do something <idiom> U سخت تلاش کردن
go out of one's way <idiom> U تلاش زیادی کردن
compete U تلاش و جدیت کردن
competed U تلاش و جدیت کردن
endeavor U تلاش کردن کوشیدن
prowled U پرسه زدن تلاش
prowl U پرسه زدن تلاش
competes U تلاش و جدیت کردن
lifo U سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
identities U مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
When is the last train to Oxford? U چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
Last stop. All out. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
Doom U [نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
ring U لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
identity U مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
trailer U آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
trailers U آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
run scared <idiom> U تلاش برای رقابت سیاسی
to lavisheffort U زیاد تلاش یا کوشش کردن
go long U تلاش درپاس طولانی بجلو
Thank you for your efforts. U با تشکر برای تلاش شما.
scrambling U بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambles U بزحمت جلو رفتن تلاش
to turn upside down U هر تلاش امکان پذیری را کرن
scrambled U بزحمت جلو رفتن تلاش
scramble U بزحمت جلو رفتن تلاش
foraged U تلاش وجستجو برای علیق
forages U تلاش وجستجو برای علیق
forage U تلاش وجستجو برای علیق
do one's best <idiom> U تمام تلاش خودرا کردن
power U حداکثر تلاش در کمترین زمان
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
work someone's finger to the bone <idiom> U تمام تلاش را به کار بستند
powered U حداکثر تلاش در کمترین زمان
powering U حداکثر تلاش در کمترین زمان
powers U حداکثر تلاش در کمترین زمان
foraging U تلاش وجستجو برای علیق
ended U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
condition U ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
ends U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
readme file U فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
last in first out U نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
end U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
to torpedo U تارومار کردن [مانند تلاش کسی]
muss U درهم وبرهم یاکثیف کردن تلاش
stretch runner U تلاش زیاد اسب در اخرین مرحله
use up every ounce of energy U نهایت تلاش خود را به کار بستن
to scramble for a living U برای معاش یازندگی تلاش کردن
to put one's best foot formost <idiom> حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
To make desperate efforts. U این دروآن در زدن ( تلاش کردن )
inert mine U مین بی اثر وبدون خرج تلاش
follow up <idiom> U بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
to try to stop the march of time U تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
end U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ended U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancel U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancelling U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ends U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancels U کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. U به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
to make an effort to do something U تلاش کردن برای انجام دادن کاری
However hard he tried ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
To go flat out . To make astupendous effort. U غیرت بخرج دادن ( نهایت تلاش را کردن )
Whistle past the graveyard <idiom> U تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
I wI'll fall behind with everything if I dont try hard . U اگر تلاش نکنم از کار وزندگه با زمی مانم
You wI'll fail unless you work harder . U موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
push up stack U سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
terminator U ثباتی که در آخرین وسیله SCSI قرار می گیرد در یک زنجیره و باعث ایجاد جریان اکتریکی میشود
phoning U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
power 0 U تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com